سمیرِ زمانه (قصهگوی دوران)
۰
۰
۱۱ دی ۱۳۴۸
ابرهای تیره به غرش در آمدند. باران شروع شد. جاده از خاک و آب گلی شد. عروسکی با موهای شرابی و پیراهنی بنفش در دستان...
sepideh alipour
۲۰۳ مقاله
۰
۱۷
۱۱ دی ۱۳۴۸
حاجی آقا و مهتاب خانوم بالاخره به عقد هم در آمدند. عقد محضری شان را دستپرورده حاجیآقا خوانده بود. مهتاب خانوم که بله را گفت،...
sepideh alipour
۲۰۳ مقاله
۰
۴
۱۱ دی ۱۳۴۸
مراد در آستانه چهل سالگی مراد یک مرد ۳۷ ساله است. او مجرد است. تا ننهاش زنده بود مدام به در خانه این همسایه و...
sepideh alipour
۲۰۳ مقاله