منوی دسته بندی

مقرب بودنِ من، یه افسانه‌س

✔ دینِ من، دین خوبیهاست. اما خوبی که بی‌سختی نمی‌شه. اصلا نافِ خوبی رو با سختی بریدن. هرکسی که می‌خواد خوب باشه باید سختی بکشه.

یکسالی هست که درگیر یه مشکل عجیب و سخت شدم. مشکلی که به گفته دکترها بره هم برمی‌گرده و من باید باهاش مدارا کنم.

این مدارا، یه کم برام طاقت‎‌فرسا شده. خیلی برام سخته برای هرنمازی، غسل کنم. اما این مشکل چاره‌ای جز این برام نذاشته. طاقتم طاق شده حسابی.

💥با خودم فکر میکنم خب چرا؟! اینجوری که خدا منو حسابی تو سختی میندازه. این تناقض نداره با راحتی که اسلام گفته؟ قبل هر نماز، غسل آخه؟ جونم داره درمیاد.

نشسته کنارم و میگه: هرکه در این بام مقرب‌تر است جامِ بلا بیشترش می‌دهند.

یاد دوستام میفتم و سختی‌هاشون و با بغض میگم: «من نه سقط بچه دیدم، نه مرگ عزیز. این دنیا فقط یه دختر بهم طلبکاره که قراره تو بهشت به هم برسیم.غصه‌ من، قابل تحملتر از درد دوستهامه.»

✔عکس بچه‌های سوخته رو می‌بینم و عکس بیسکوییتی که پدردلشکسته فلسطینی تو دست کوچولوی کفن‌پیچ شده‌ش میذاره. میگم:« کاش بیای و بگی بچه‌ها به حکم بچه‌بودنشون درد حس نکنن.» میگه:« متاسفانه آستانه تحملشون خیلی پایینه و سوختگی فریاد سلول به سلولشون رو درمیاره». بدنم به لرزه می‌افته از این جواب و می‌شکنم. گاهی شنیدن هرچیزی غیراز حقیقت، خیلی نیازه.

اون طفلهای معصوم تلف‌شده، آرزوی منه که پر کشیدن. دونه دونه اونها غصه‌های منن.

سرفه‌ها و بی‌قراری‌های شبونه سنجاق‌سینه رو می‌بینم و طاقتِ نم‌کشیده خودم رو. به خودم نهیب میزنم که «چته باز؟نمی‌تونی دو شب، سرفه و بی‌خوابی تحمل کنی تو؟ نمی‌بینی بغلتو می‌خواد و با بوی تنت آروم میشه؟ برو بغلش کن تا آروم بخوابه. دستت رو ببر لای موهاش، نوازشش کن و عمیق نفس بکش. تا بوی تنش تا ابد یادت بمونه. چی میدونی چی در انتظارته؟ قدر بدون این آغوش‌های تحمیلی رو»

بلای من کجا بود آخه؟ مقرب شدن من فقط یه افسانه‌س.

پتو رو می‌کشم روشون؛ تو تاریکی شب نفسم بند میاد از تصور آینده. دراز می‌کشم خیره به سقف خونه و بهش میگم: «نمیدونم برام چه برنامه‌هایی داری، اما خوب می‌دونم که من پسرها رو برای یاریِ منجی زمین دارم بزرگ می‌کنم پس قطعا غصه و درد زیادی همراهم خواهد بود. هوامو داشته باش تا کم نیارم»

✔ امروز جمعه‌س. جمعه‌ها برام مرور دعای بارونه. همون قصه‌ای که مردم یه دِه جمع میشن تو میدون شهر تا برای بارش بارون دعا کنن و میون جمعیت یه پسر بچه با چتر، توجه همه رو جلب میکنه. ازش میپرسن «چرا با چتر اومدی؟ بارون کجا بود؟ ما فقط داریم دعا می‌کنیم.» اما ایمان پسربچه به خدا انقدر زیاد بود که انتظار کامل از برآورده شدن دعاش رو داشت.

حالا ربطش به جمعه‌های من چیه؟ شنیدم وقتی امام‌زمان بیاد، نمازجمعه برهمه واجب میشه. برای همینه که هرهفته‌ای که نماز رو از دست میدم، حسرتش رو قلبم سنگینی می‌کنه.اگه باور کنم، این جمعه همون جمعه موعوده؛ پس نباید نمازش رو از دست بدم.

✔ فعالیتم تو توییتر جدی‌تر شده، بعنوان یک جهادمجازی ولاغیر. یعنی بحث الاف چرخیدن درش مطرح نیست. باید بگردیم و بچرخیم و منشن‌های مرتبط با امام زمان و اسلام بگذاریم، برای فارسی زبونها که نه برای خارجکیا. تو این راه هم تا میشه دارم فحش می‌خورم؛ جای کسی خالی نباشه 😎

sepideh alipour وب‌سایت

‫4 نظر

  • آرامش گفت:

    سپیده‌ی عزیزم❤️
    هرکسی بر اساس توانش تکلیف میشه عزیزم، چه بسا سختی و مشکل تو برای من از بیرون خیلی خیلی بزرگه و سختیِ خودم در برابر سختی تو کمتر جلوه میکنه… چون خدای ارحم‌الراحمین از قبل توان و صبرش رو بهم عطا کرده بعد بارش رو روی دوشم گذاشته
    من خیلی خیلی به این موضوع ایمان دارم و مطمئن هستم که تو هم از پس این روزهای سخت رشدیافته‌تر و بالنده‌تر بیرون میای… یه سپیده‌ای که مثل سپیده‌ی صبح میدرخشه ❤️🌹
    خودت رو دست‌کم نگیر…

  • عزیزم. چقدر سخته درکت میکنم. منم اینجوری شده بودم. دیگه حرصم دراومده بود.
    حالا دارم میرم باشگاه، خواهرم میگفت دکتر میگه بدترش میکنه. گفتم دیگه اهمیت نمیدم. این دکترا یه چیز میدونن و با اون میخوان نسخه برامون بپیچن. من میدونم اگه حالم خوب باشه هیچ بیماری نمیتونه از پا در بیارتم.
    همه چی رو بسپر به خدا و روحیت رو خوب کن

    • sepideh alipour گفت:

      لیلا مریض شدن یه درده، دکتر پیدا کردن یه درد. انتظار زیادی هم از دکتر ندارم ها. علاوه بر تشخیص خوبش۱: کارت بکشه و نگه پول نقد ( برای فرار از مالیات منو درگیر دزد بازیهاش نکنه) ۲: زیر میزی نگیره. ۳: وقتی تو داخلی، بیمار دیگه‌ای راه نده ۴: خوب گوش بده به حرفهات و جواب درست بده… آقاااا گشتم نبوووود؛ نگرد نیست.
      یعنی اگر من راضی میشدم به دکتر اولیم زیرمیزی بدم، کمتر برام درمیومد انقدر که پول ویزیت اولیه با دکترهای مختلف دادم :)) ضربه آخر رو تو ویزیت آخر هفته پیش خوردم. ۲۰۰ هزار تومن دادم برای مشاوره آنلاین با دکتری که ویزیت حضوریش ۷۰۰ هزار تومنه وووو با یه رزیدنت احمق صحبت کردم جای دکترپول پرست. و بعدا متوجه شدم که حتی اگه حضوری هم میرفتم و ۷۰۰ هزار تومن میدادم مدل این دکتر اینجوریه که در ویزیت اول کسی رو نمیبینه و رزیدنتها معاینه میکننش. الله اکبرررر… دکتر مهرنوش امیری سیاوشانی پول پرست! اسمش به عمد و قرض گفته شد …
      همین چندروز پیش تصمیم من و همسرم این بود که رها کنیم این مشکل رو و فعلا سمت دکتر نریم. تا سر فرصت یه دکتر با شرایط بالا بیابم 🙂 و انشاالله که درمان شم.

  • دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *