منوی دسته بندی

من و اتفاقات سریالی حزن‌انگیز :)

انقدر برای خودم حلال و حروم کردم که…

لعنت!!!

آنتراک کلاس ترجمه بود، معمولا عادت نداره پیش معلمی برم و وقتش رو در زمان استراحت بگیرم. اما ناخوداگاه به سمتش راهی شدم. تا به خودم اومدم دیدم جلوی میزش ایستادم.

و شروع کردم به صحبت کردن از موسسه قرآنی که گولشون رو خوردم و در دوره‌شون ثبتنام کردم.

من گفتم و ایشون گفتند و باز هم به نتیجه‌ای نرسیدیم که چرا اونها به « زکات علم، نشر دادنش هست» مقید نیستند.

چقدر اینجا از سطح پایین بودنِ کلاس ترجمه حرف زدم؛ نگو سطح پایین اونیه که بادِ خالیه. نه اینی که وقتی هربار از کلاسش برمیگردم پر از حالِ خوبِ فهمیدن هستم و میتونم فهمیده‌هام رو بی‌چون‌و‌چرا با همسرم به اشتراک بگذارم و دوتایی پُر شیم از حالِ خوب.

کلاس موسیقی یا قرآن

هشت سال گیتار زدن، کم مدتی نیست. اما یکبار از رفتن به این کلاس حالِ ناخوب بهم دست نداد. اگر غمگین میرفتم سرکلاس، محتوا و استاد کاری میکردند که شاد برگردم به خونه.

اما این یکماه چی شد و چی گذشت که من با کلاس حفظ قرآن اینچنین آشفته شدم؟

داشتم قرآن رو از موسسه و معلمی یاد میگرفتم که هیچ قرآن رو نفهمیده بودند و خداروشکر که خاتمه پیدا کردن این آموزش.

امروز به معلم حفظ قرآنم پیام خداحافظی دادم و براش آرزوی موفقیت کردم که برام پیامی در قالب وویس فرستاد.شرم دارم این پیام رو بگم اما اینچنین گفت :« عزیزم خیلی ناراحت شدم؛ اما حواستون باشه شما نمیتونید از روش حفظ ما که بهتون تعلیم دادیم، حفظتون رو ادامه بدید.»

خدایا! حلالت رو دارند حروم میکنند؟!

مگه من قراردادی مبنی بر این موضوع امضا کردم؟!

نباید اینها رو روزِ اول بهم میگفتند؟!

مگه پول آموزششون رو نگرفتند؟!

چی داره میگه؟!

فازشون چیه؟ اصلا فاز نه؟!

کارشون چیه ؟؟؟ واقعا کارشون چیه ؟

تلفن رو برمیدارم و زنگ میزنم حاجی. میگم بهش که چی شنیدم. حرفهای خانم معلم، همونجوری که به ذهن من راهی نداره و منطقی درش نیست تو کَتِ حاجی هم نمیره.

بهش میگم:« میدونم! مطمئنم که اون اجازه نداشت چنین حرفی بهم بزنه! اما میشه از کسی برام بپرسی؟»

میگه:« باشه؛ فقط برای اینکه خیالت راحت بشه میپرسم. اما مطئمن باش که میتونی به روششون ادامه بدی.»

طفلک خوابه و طفل مشغول دیدنِ کارتونشه. خونه رو که ساکت می‌بینم میفتم به جونِ گوگل. شماره بیت رهبری رو پیدا میکنم. زنگ میزنم. آقایی گوشی رو جواب میده. میگم یه سوالی شرعی راجع به آموزش دارم؟

ارجاعم میده به یک شماره دیگه. دو تا بوق که میخوره خانمی از پشت گوشی جواب میده : «بله بفرمایید؟»

بغض دارم. چی بگم . از کجا شروع کنم؟

سلام میکنم . میگم :«ببخشید نمیدونم چی بگم؟ میشه از اولش بگم ؟»

میگه: «بفرمایید.»

گریه میکنم و دلداریم میده. میگه که حرفش درست نبوده. میگه حق نداشته چنین حرفی بزنه. میگه خلاف خدا و پیغمبر عمل کرده و حرف زده. میگه مگه پولش رو نگرفته ازت؟ میگه معلم قرآن اصلا نباید پول بگیره دختر. فقط میتونی به عنوان هبه بهش چیزی بدی. میگه قوی باش. اگه پول این یک ماه رو برمیگردوند که عمرا برگردونه، اونوقت تو هم بگو روشتون ارزونی خودتون. صبور باش. برو بهش پیام بده بگو من زنگ زدم بیت رهبری، اسم موسسه‌تون هم گفتم. اونا بهم گفتند:«شما بیخود میگید. شما حق نداشتید چنین حرفی بزنید». میگه حلالِ حلال هرچی که یاد گرفتی. برو ادامه بده. حافظ قرآن که انقدر زود اشکهاش نمیاد. حالا مگه روششون وحی منزل بوده؟ ناراحت نباش. ولی حتما بهشون پیام بده. ببین بهت تاکید میکنم حتما بهشون پیام بده و بگو حرفتو. نترس از حرفِ حق زدن. اونا باید بترسن که ناحقی میکنند.

با حرفهای خانمِ پشت تلفن آروم میشم. زنگ میزنم به حاجی. میگم:«ببین ما خودمون یه پا مرجع تقلید شدیم. همون حرفهایی زد که من و تو هم میدونستیم.»

آروم میشم اما دیگه دلمِ گرمِ روش این موسسه نیست؛ سرچ میزنم و میگردم و یه اپلیکیشن پیدا میکنم: «آموزش حفظ قرآن کریم» نکاتی رو میخونم که تو این چهار جلسه گذروندم. خیلی جامع و کاملتر تازه. خداروشکر که روششون وحی منزل نبوده😏 حالم خوب میشه. باید برم نت برداری کنم. حالا دیگه میتونم راحت هرچی که یاد گرفتم رو به هرکسی که دوست داشته باشم بگم و بواسطه این سایت نشرش بدم.

اصلا حتی اگر قرارداد هم امضا میکردم چون حلال خدا رو حروم کرده بودند بازم سندیتی نداشت؛ یادمون نره حرف مولامون علی (ع) که زکات علم، نشر بی‌چون و چراشه. وگرنه به درد جرزِ دیوار میخوره.

sepideh alipour وب‌سایت

‫5 نظر

  • ادمهایی که میخوان دائم به دیگران حس عذاب وجدان بدن لیاقت درس دادن ندارن. بله یاددادن قران پولی نیست حالا تو که پول این یه ماهم دادی

    • sepideh alipour گفت:

      پستم رو که نوشتم دیدم کلی کامنت جواب نداده دارم. نشستم پای جواب دادن به پیامها. تموم که شدند دیدم باز تیک پیام ناخوانده دارم😅 لیلا دمت گرم. از تنور در نیومده خوندی که داغ داغ.😍
      فقط از خودمم خیلی ناراحتم که انقدر ضعیفم نمیتونم بهشون پیام بدم و حرف خانم بیت رهبری رو به گوششون برسونم. عصبیم میکنن. به هم میریزم. سپردم به همسرم که چند روز دیگه بهشون پیام خانم بیت رهبری رو برسونه.😁

  • sepideh alipour گفت:

    سلام عزیزم
    من راستش تازه حلال حرومی شدم. خب چیزای روتین رو رعایت میکردم ولی مثلا قبلا اگر یه pdf رایگان کتابی بهم میرسید راحت میخوندمش. اصلا ذهنم به اینکه شاید حرام باشه و مولف راضی نیست نمیرفت.
    اما خب الان سر همه‌چیز حساس شدم؛ مثلا پارک ماشین تو پارکینگ خونه مادرشوهرم. از یه طرف به همسرم میگم حق‌الناسه ماشین رو نبر تو پارکینگ. از اونطرف مادرشوهرم میگه بیار تو.😅
    پیشنهادت عااااالی بود عاااالی.
    بفرمایید این دو لینک تقدیم شما:

    https://eitaa.com/joinchat/2812477926C0350b59e5e

    https://eitaa.com/hamsayehaye_Quran

    یکی لینک گروهه؛ یکی لینک کانال.

    انشاالله کم‌کم دوستان بیشتری به جمع‌مون اضافه میشند. هدفم از زدن کانال، ارائه مطالبی بود که یاد گرفتیم که قشنگ دسته‌بندی بشه و هدف از گروه هم هم‌صحبتی.
    چی پرآرامش تر از اینکه در خدمت قرآن باشیم دوستم. مرسی از این پیشنهادی که دادی.💚🌺

  • فریبا معظمی گفت:

    یاد یه دوستای دانشگاهم افتادم. همیشه برای گوش دادن به ترانه خواننده‌ها می‌رفت cd اورجینال می‌خرید و میگفت دانلود رایگان کار درستی نیست و باید حق اون خواننده‌ای که زحمت کشیده رعایت بشه. و بسیار رو این موضوع حساس بود‌. منم یه مدت ازش یاد گرفتم بودم و به داداشم می‌گفتم می‌خرید و تو ماشین همیشه داشتیم چندتایی. چه خوبه اگه همه در هر زمینه‌ای بتونیم این حق و حقوق رو رعایت کنیم. دمت گرم که توام حواست هست

    • sepideh alipour گفت:

      میدونی فریبا، بعضی چیزها انقدر روتین میشه که اصلا فکرش هم نمیکنی شاید گناه باشه. این چیزا دور و اطرافمون خیلی زیاده. تا جاییکه بتونم حواسم هست. ولی گاهی واقعا اصلا به فکرم هم نمیاد که اینکار شاید حق الناسی پشتش باشه و انجام میدم مثه آب خوردن.
      خدا ما رو تو همه چیز بینا کنه الهی.💚

  • دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *