منوی دسته بندی

اونجا که صدات رو شنیدم

برسد به دست خدا- نامه شماره۲


سلام

وقتی بهت سلام میگم، یعنی بیشتر از تو ثواب بردم، آره؟ جواب سلام هم که واجبه. خودت گفتی دیگه.

پس جوابم رو بده.بلند بگو. بگو بشنوم. بعد برم پز بدم. به همه عالم و آدم بگم دلتون بسوزه خدا جواب سلام منو داده، یه جوری که من شنیدمش.

این روزها یه جور دیگه ای به گذشته نگاه میکنم، هم خوشحالم که گذشتند؛ هم ناراحت، یه جوری که اوغم میگیره از یادآوریشون. واقعن چرا اونجوری گذشتند؟

اما باید فکرم رو پاک نگه دارم. باید سعی کنم که بهشون فکر نکنم .از ذهنم دورشون کنم. تو که بخشیدی و رفت، مگه نه؟ این رو هم خودت گفتی. گفتی که می بخشی. حق الناس که نبود. حق تو بود و خودم که خلف وعده کردم.

اما یه لحظه از اونروزها از ذهنم پاک نمیشه، وقتی یادم میاد ترس میفته به جونم. میگم من باید الان هفت کفن پوسونده بودم. چجوری زنده موندم؟ اونجا لب اون پرتگاه، چجوری نجاتم دادی؟

اونروز صدات رو شنیدم. نه تنها بهم سلام کردی که منو درآغوشت هم گرفتی.

اومدم بغلت. قهرمون، آشتی شد.

تو شدی کعبه عشق و من شدم عاشق دلباخته‌ی تو.

sepideh alipour وب‌سایت

‫2 نظر

  • آرامش گفت:

    …خدا جواب سلام منو داده، یه جوری که من شنیدمش…
    چه حس خوبی گرفتم از این جمله🌹

  • دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *