کاش فحشهات رو هوایی میزدی…
حرفهای خیلی بدی از دهانش بیرون میآمد؛ رفتارش را در شان یک انسان نمیدیدم، چه برسد در شأن یک مادر که تربیت دو دختر را برعهده داشت.
اوایل برای کلیپها و جوکهای بیمعنیای که میفرستاد بیآنکه خندهام بگیرد یک ایموجی خنده میفرستادم و بدون هیچ حرف اضافهای راجع به این موضوع، چت را میبستم.
از خنده هایم دلگرمی گرفت. خوشش آمد و تعداد پیامهایش روز به روز بیشتر شد. وقتی آنلاین میشدم، خدا خدا میکردم که از او پیامی نداشته باشم؛ اما متاسفانه بود. زیاد هم بود.
روزی قضیه را با دوست مشترکمان مطرح کردم. او هم گلهمند بود. فکرهایمان را روی هم گذاشتیم و تصمیم گرفتیم که منبعد پیامهایش را سین نکرده، پاک کنیم.
این تصیم از آنجا گرفته شد که جرأت گفتن حقیقت و شاید هم حوصله قضاوتشدن از سمت او (دوست فرستنده پیامهای ناپاک) را نداشتیم. باید بی دردسر، هوایی میزدیم. هوایی زدن برخلاف نوشته شاهین کلانتری گاهی تنها جواب است و بنده بارها از آن نتیجه مثبت گرفتم.
و بله اینبار هم جواب داد و پیامهایش روز به روز کمتر شد؛ تا آنکه دیگر پیامی از او به دستم نرسید. راستش بعد از آن از ترس شروع مجدد پیامهای آنچنانی و اینچنینی حتی حال و احوال را هم بیخیال شده بودم.
مدتها بعد، روزی سر موضوعی خانوادگی باهم به بحث خوردیم. چیزهایی که از او میشنیدم بشدت برایم عجیب و غیرقابل هضم بود. تصور میکردم دایره واژگانِ فحشهایش زیاد باشد، اما نه در آنحد که میدیدم.
او تند و تند برام فحش میفرستاد و من با چشمهای از حدقه بیرونزده که اِی خِدا این چی میگه؟! کوکوهای سرخ شده را از ماهیتابه برمیداشتم.
آنروزها پسرکم یک ساله بود. کوکویی برایش در ظرفی گذاشتم. همانطور که برشی کوچک از کوکو را به چنگال میزدم و به او میدادم، طاقتم به سر رسید. دیگر نتوانستم سکوت کنم و در جوابِ تمام الفاظ رکیکش نوشتم:« از فحشهات ناراحت نشدم، اما از اینکه دخترهات چنین مادری دارن واقعن متاثر شدم» و برای همیشه او را از دایره دوستی و فامیلی بلاک کردم.
📢سوال ؟
چطور به خودمون جرات میدیم زبونی که حقش هست به یادِ خدا معطر بشه رو با بوی شیطان متعفنش کنیم؟
این مطلب ادامه دارد…
مطلب قبلی مرتبط به این مطلب: اینجا.
مطلب بعدی مرتبط با این مطلب: اینجا
من هم چنین تجربهای داشتم. اعتراف میکنم خودم یک زمانی بواسطهی قرارگیری در دایرهی چنین افرادی خیلی بددهن بودم. البته نه به منظور فحاشی، بلکه برای شوخی و فکر میکردم چون شوخیست مشکلی ندارد. بعد از مدتی به خودم گفتم این کلمات چه سودی برای من دارند؟ جز اینکه یک سره در ذهنم میچرخنددو بخش عمدهی فکرم را پر میکنند. تصمیم گرفتم ترک عادت کنم و موفق هم بودم. بعد از این تصمیم در همان جمع اعلام کردم که از امروز حرف بدی از زبانم نخواهید شنید و ممنون میشم برای من هم استفاده نکنید. اوایل همه تمسخر کردند. ولی بعد این تمسخر که تا درگیری لفظی و قهر و توهین کشیده شد، از طرف یکی از دوستانم ادامه داشت. هنوز علت اصرارش را نفهمیدم با اینکه من برای کسی اجبار نکردم تصمیم مرا علمی کند. آدمها خیلی عجیبند…
اول میرم سراغ ظاهر مطلب
سپیده قلمت روانه، مثل روغن سُر میخوره و قشنگ مخاطبو با خودش میاره
آفرررین
اما موضوع دوم کار خوبی کردی عزیزم
برکانا به تو همون بارکا… به زبون ترکی
واقعن باید روی دایره دوستیمون حساس باشیم و همه رو داخلش نکنیم، چون ما به هم ناخودآگاه تاثیر میگذاریم.
دمت گرم سپیده جان
کاری که من چند سال پیش انجام دادم این بود که به بهونه اینکه دخترم به گوشیم دسترسی داره از کل گروه هایی که شوخی های بد توش میشد با رعایت احترام اومدم بیرون و خودم رو دیگه با هیچ کسی درگیر نکردم اما واقعیتش این بود که خودم از شوخی ها و کلیپ هایی که فرستاده میشد بیزار بودم
گاهی سخت میشه چیزی نگفت
من فقط یاد شخصیتم میفتم
آخآخ از آدمایی که بددهن هستن. و چقدر بد این مسئله برای منی که خیلی بدم میاد از این موضوع بیشتر برام پیش میاد. در دایره دوستان و فامیل و خانواده حتی. چه کنیم که همۀ آدما قابل حذف نیستن. تعداشون کم نیست و یه عادت شده این فحش دادن و حرف زشت زدن. حتی داره به بچهها هم سرایت میکنه. گاهی تو کوچه و خیابون از دهن بچهها حرفایی میشنوم که واقعا تو دهنم نمیچرخه بخوام تکرارشون کنم. فضای مجازی که دیگه هیچ. آخرشم اینجوری تموم کنم. یارا سخت از زبان ما گفتی با این پست خوبت ❤👌
خوشحالم سپیدهجان که بالاخره احساست رو نسبت به اون بندهخدا گفتی. بعضی وقتها نبودن خیلی از آدمها تو دایرهی معاشرت بهتر از بودنشونه. و همهی ما حق داریم که انتخابشون نکنیم و کسی حق نداره مانع این قضیه بشه.
خوش باشی بانو🌱🦋