چون که ما کوریم و امام حسین را نمیبینیم! از پلیس نترسید! به خیابانها بریزید!
حسابی که خنداندمشان خیالم راحت شد که سهم بازیِ مادرانهام تمام شده است و تا انتهای روز فارغ از عذاب وجدانی که در گوشم زمزمه میکند:
« آی آخه تو دیگه چه مامانی هستی، همش سرت گرم کار خودته. انگار نه انگار بچه داری. پاشو برو بهشون توجه کن!!! خجالت داره قباحتم داره. اوف بر تو که بیست دقیقه هم نمیتونی متمرکز با بچههات بازی کنی و فکرت همهجا میپره. خجالت نمیکشی. مثلا خودت دنیاشون آوردی و اونوقت حوصلشون رو هم نداری»
میتوانیم در کنار هم باقی روز را بگذرانیم؛ چه با بازی چه بیبازی اما بدون عذابوجدان.
گوشی موبایل را برداشتم و درِ ایتا را باز کردم. یک پیام جدید داشتم در قالب یک ویدیو از یک شبکه ماهوارهای.
سه آدم بززززرگ در حال خط دادن به ایرانیان مقیم ایران بودند که آی مردم تاسوعا و عاشورا در میان دستههای عزاداری، بهترین زمان برای اعتراضات و شعار دادن است؛ غافل نشوید از این زمان که پلیس هم نمیتواند کاری کند.
جایز است که آن سه بزرگوار را که در آن ویدیو مشغول خط دادن بودند
خنگ
ابله
نادان
و بی مغز خطاب کنم و همراهانش را نیز.
در دسته عزاداری محرم پلیس چهکاره اس؟ شماها کجای این دنیایید؟ کجای کارید؟ حواستان کجاست؟ اینهمه بدی به خود از کجا میآید؟ تا کجا میخواهید به خودتان ظلم کنید؟
مصداق آیهای که امروز حفظ کردم را همین امروز دیدم و اینروزها عجیب برایم جوریست که هر روز بیشتر از روز قبل، به معجزه بودن قرآن یقین پیدا میکنم:
…وَمَا ظَلَمُونَا وَلَٰكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ. آیه ۵۷ سوره بقره
و به ما ظلم نکردند، بلکه به خود ظلم کردند.
حالا که حرف پلیس شد بگذارید یک خاطره تازه از تنور درآمده هم از پلیس برایتان بگویم:
همین دوشب پیش بود که موبایل پسر همسایهمان را در کوچهمان دزد زد. دزد نابکار را گرفتند درست جلوی در خانهمان.
دامادِ همسایه پلیس بود و بعبارتی در اداره پلیس، پارتی داشت. اما شیفت کاریاش نبود. تماس که گرفت دو ساعت و نیم طول کشید تا مامور پلیس بیاید و دزد را تحویل بگیرد و ما از بالکن دو ساعت و نیم شاهد هرج و مرج و سروصدا جلوی در خانهمان بودیم.
من که به پلیس دلم گرم نیست؛ اما به حسین جانم(ع) خیلی. آنقدر که مخ شمای نوعی شبکههای ملعون قد نمیدهد؛ لعنت بر همه شما، از نوع همان لعنتی که یزید و شمر را در زیارت عاشورا میدهیم.
فقط میتونم بگم واقعن به خودشون ظلم میکنن
گاهی واقعا غصهام میشه. اما میگم منم همین بودم دیگه. خدا خواست و یا شاید هم دعای دیگری در حقم که راهم عوض شد.
ما هم براشون دعا کنیم شاید تا دیر نشده به راهی که خدا گفته برسن.😓