سلام علی آل یاسین
از وجود محصولات اسرائیلی خبر نداشتم. عجیبه که اینهمه تو سایتها و خبرهای زرد پلاسم و چنین خبری به چشم و گوشم نخورده بود.
اما حالا که متوجهام، پس خیلی راحت خمیردندان سیگنال رو که حسابی به دندونام میساخت میندازم سطل زباله و دو شب با خمیردندان پسرها که کاملا ایرانیه، دندونهام رو مسواک میزنم.
سر ماه که میشه، حقوق ها که واریز میشه، یه پول اضافه که میاد دستمون. میرم فروشگاه. سر غرفه خمیردندونها گیر میکنم. نسیم و پونه بهم سازگار نیستن. تو انتخاب کلوزآپ میمونم. جزو اون دسته بود که باید میخریدم یا نه؟! یادم نمیاد. میخرم. میام خونه و گوشی به دست میشم. سرچ میزنم. نه نیست. اسم و عکسش جایی نیست. سیف هست، دامستوس هست، سیگنال هست. اما خیالم راحت نمیشه. میرم روی کارتون خمیردندان رو نگاه میکنم. زده یونیلور. یونیلور محصولاتیه که نباید خریداری بشه. نادانسته از اسرائیل حمایت کردم. دلم نمیاد خمیردندان رو بزنم به دندونم. بوی خون میده. تازگیه نعناعش برام مزه خون میده.
میندازم سطل زباله. بی حرف پس و پیش. یه خبطی کردم. نباید ادامهش میدادم.
محصولات اسرائیلی هنوز تو خونمون هست متاسفانه. نمیدونستیم. خریدیم. دور انداختنی نیستن.خوردنی و شوینده نیستن. هزینه گزافی باید برای دور ریختنش بدیم و الان مقدور نیست.
دل و دستمو خوش میکنم به کارهایی که ازم برمیاد.
کارتونهای پسرک رو پالایش میکنم؛ از والت دیزنی یه «big hero» رو داشت که سالهاست ندیده. همون هم ممنوع میکنم.
میگه: «مامان میشه ببینی هیولای دریا رو کی ساخته و من میتونم ببینم یا نه؟»
متوجهاس. تا قبل این همیشه ازم میپرسید «مامان فلان کارتون مناسبه سنمه یا نه؟!» نمیپرسید« ببین کی ساخته؟»
اجازه داره جمعهها یه کارتون ببینه. عجیب و غریب و تخیلی. هیولای دریا، ساخت نتفلیکس بود. فعلا که تا ته نتفلیکس رو درنیاوردم و ربطش به اسرائیل رو متوجه نشدم، مجازه.
میشنوم رئیس جمهور فرانسه هم برای حمایت به تلآویو رفته. میشنوم شهرک الزهرا کامل نابود شده. میبینم شهدای سوختهی کودک رو دلم آشوب میشه.
اخبار رو قطع میکنم. تو خونه پر میشه از صدای علی فانی که برامون با سوز صداش میخونه:
سلام علی آل یاسین …
اشکهام سرازیر میشه. عهد می بندم، مجدد و هزارباره و التماسش میکنم کمکم کنه اینبار تا پای جون سر عهدم بمونم.