منوی دسته بندی

چند خبر داغ از زندگی در سی‌امین روزِ دی‌ماه ۱۴۰۲

✔ ما مدعیان صفِ اول بودیم، از آخر مجلس شهدا را چیدند…

تاریخ برگشتش رو ببین آخه چقدر قشنگ نوشته…😥 در عین حالی که دلم برای حال مادرت غصه‌داره، اما باید بگم خوش به‌حالِ مادرت که عاقبت بخیری پسرش رو دید و همچنین تمام خانواده‌های شهدای امروز و دیروز و گذشته.( البته که همگی عزیز هستند و نور چشم خدا. بنده با این شهید ارتباط بیشتری گرفتم، بخاطر عاقبت بخیرشدنش تو چلچله جوونی)

✔ گاهی باید هیچ‌کاری نکرد جز هیچ‌کاری نکردن. و من هم امروز جز هیچی، هیچ‌کاری نکردم و با خودم خلوت طولانی داشتم. نه اینکه انقدر بزرگ شده باشم تا جرات اختصاص چنین زمانی رو به خودم داشته باشم‌ها؛ نه! کسلی و بیحالی کمکم کردند برای ساخت چنین خلوتی بدون حضور وسایل پریشان‌کننده ذهن. خلوتِ خلوت بودم و جز صدای آدمهای تو خونه و گذر زمان در کوچه، میون همهمه آدمها و ردشدن موتور و ماشین و وانتی سیب‌زمینی پیاز فروش صدایی نمیومد.

( گاهی انقدر جمله‌هامو بلند جمع می‌کنم که وقتی خودمم برمی‌گردم از نو می‌خونم، منظورمو اشتباه متوجه‌ می‌شم؛ با این‌حال کماکان به بلند نویسی ادامه می‌دم. چرا خوو؟)

✔فاطمه مجذوبی از بس ایراد نیم‌فاصله‌ای ازم گرفته، میترسم به جای «می‌گم» بگم «میگم»؟! ولی آخه الله‌وکیلی میگما بنظرِ شما «میگم» قشنگتر از «می‌گم» نیست؟؟؟

دیگه هرچی زورِ شاهین کلانتری برای رعایت نیم‌فاصله و الکی گذاشتن علامت‌های نقطه و تعجب و سوال بهم نرسید، زورِ فاطمه مجذوبی بهم رسید.👀

sepideh alipour وب‌سایت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *