بقره- آیات 1 تا 5
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام الله، به یاد کسی که نامش الله است، نه خدا و نه پروردگار و نه رب و نه خالق و نه آفریننده، تنها الله. نام او چون نامِ من و نامِ تو که یک نام مشخص است، «الله» میباشد. شروع کننده کارها باشید با آوردن نام « الله». نام های دیگرش را بگذارید برای کارهای دیگر. رحمن را بخشنده معنا کردهاند و رحیم را بخشایشگر. من هم اینجا اینچنین مینویسم، شاید بعدتر به فهم بهتری رسیدم و اصلاحش کردم. پس :
«به نام الله که بخشندهی بخشایشگر است.»
الم ﴿۱﴾
این یک راز است، نمیدانم حکمت آمدنش در قرآن چیست؟ شاید خدا و پیغمبرش میخواستن دلمان را آب کنند که:« ما آنقدر باهم ایاغیم که رازهایمان را به یکدیگر میگوییم. شما فعلا ندانید. اگر خوب بودید به شما هم میگوییم.»
ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ ﴿۲﴾
این کتاب، همین قرآنی که معجزه است و هیچ شکی در آن نیست، برای هدایت تقواپیشگان آمده است.
تقوا پیشه کیست که این قرآن برای هدایتش نازل شده است؟
الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ ﴿۳﴾
تقواپیشگان کسانی هستند که به غیب ایمان دارند؛ بیشک اسپرم و تخمکی که در رحم تبدیل به ساک بارداری میشود هم، به عالم دنیا که برایش غیبی بیش نیست، یقین دارد. وگرنه چه کسی دنیای تاریک و وهم آور رحم و غذایی که فقط خون است را میتوانست تاب بیاورد. اصلا برای چه باید تاب میآورد ؟ که به کجا برسد؟ بیایید کلاهمان را قاضی کنیم و کمی به حرفهایی که به گوشمان کردهاند، بدون لجبازی با خود بیاندیشیم.
زندگی رحم بدون امید به زندگی دنیا، هیچ معنا و مفهومی ندارد. آنها رحم را تاب آوردند و در آن رشد کردند تا سرآغاز جدیدی شود برای زندگی دنیویشان. من که دنیای رحم را گذراندهام، چرا به غیب و آخرت ایمان نیاورم؟ یکبار دیدهام از تاریکی به روشنایی آمدن را.
و روزی مرگ مرا در آغوش خواهد گرفت و زندگی جدیدم آغاز خواهد شد.
و کسانی که نماز میخوانند. نماز یک عبادت با آداب و احکام خاصیست که ترتیبش از بالادست آمده. ما هم ماموریم به انجام. چرا انجام ندهیم؟ یکی دوبار که با جان بخوانی، گوشت میشود به جانت. دیگر نمیشود از آن دل کند. مثل سیگار هم نیست که عادت به آن مضر باشد؛ هر عادتی که بد نیست. مثال بارزش همین نماز که عبادتیست خاصِ بندگان برای حرف زدن با خالق.
و از آنچه به آنها دادیم انفاق میکنند. انفاق در لغت به معنای بخشش است و خرج کردن. یعنی هرچه که به دست آوردی را در گنجهات مدفون نکن. برای دیگری خرج نمیکنی نکن؛ حداقل آن را از خودت دریغ نکن و به خودت ببخش. به دیگری هم بخشیدی فبها. انشاءالله خدا زیادتر میکند مال ومنالت را.
وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَبِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ ﴿۴﴾
و کسانیکه ایمان آوردند به آنچه بر تو نازل کردیم و به آنچه از قبل تو نازل کردیم و کسانی که به آخرت یقین دارند.
قسمت آخرش را که اول آیه قبل گفتم، پس از تکرار مکررات میگذرم؛ میماند ابتدا و میانه آیه. راستش فعلا سوادم قد نمیدهد چیزی بیشتر از ترجمهاش را بنویسم. مهلت میخواهم برای بیشتر فهمیدنش تا قصهای مبنی بر واقعیت از آن بفهمم.
أُولَئِكَ عَلَى هُدًى مِنْ رَبِّهِمْ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴿۵﴾
آنها -همان هایی که در دو آیه بالاتر ازشان گفتیم؛ همانها که به آنها میگویند تقواپیشگان- هدایت شده پروردگارشان هستند و رستگارند. رستگار در لغت به معنای نجات یافته است، کسی که آسوده گشته و خیالش تماما از هر هفت دولت آزاد شده است.
زکات علم چیه جز اشائه اش. چه خوب که در حال یادگیری هستی و یادگیریت رو با دیگران به اشتراک میگذاری
ممنونم از تو و حرفهای دلگرم کنندهت و همراهی قشنگت
کامنتهات حکم همون قرص ویتامینایی داره که بهم پیشنهادش رو دادی.💖💖💖