منوی دسته بندی

دهرانه (آنچه بر من گذشت)

از باب الجواد تا باب المراد

انقدر سیستم باهام همراهی نکرد که هرچی تو ذهنم ردیف کرده بودم، پرید.سرعت لپ‌تاپ سه چهار سالی هست که خیلی خیلی کند شده و هنوز همت نکردیم تا بزنیم زیربغل…

زهی خیالِ باطل! شیطان.

برای من که این سالها کنارش بودم، دیدن بغض دلش به مراتب سخت‌تر از دیگران بود. کاری ازش برنمی‌آمد تا برایشان انجام دهد. نه آنکه بی‌جربزه باشد، قدم‌هایش را با…

اسم رمز: برای امام زمان

نمی‌شه آدم بیشعور دید و حرص نخورد. نه اینکه اصلا نشه! میشه ولی قبول کنید خیلی سخته و خیلی خیلی طول میکشه تا به مرحله حرص نخوردن برسی! تکبیر نماز…

از شش سو، سخن!

✔ سایت رو باز می‌کنم. اولین چیزی که توجهم رو جلب می‌کنه، بخش نظرات هست. دو تا نظر دارم. قبل از اینکه بازشون کنم دلم می‌خواد حدس بزنم پیام‌ها از…

بزرگ شدن، هزینه دارد

این نامه برسد به دست مادرم💖 «تموم شد، انجامش دادم مامانی! همین یک ساعت پیش. اما هنوز کامل تمومِ تموم نشده. من فعلا فقط پله اول این آزمون هستم و…

مقرب بودنِ من، یه افسانه‌س

✔ دینِ من، دین خوبیهاست. اما خوبی که بی‌سختی نمی‌شه. اصلا نافِ خوبی رو با سختی بریدن. هرکسی که می‌خواد خوب باشه باید سختی بکشه. یکسالی هست که درگیر یه…

پریشونم! درمانم چیست؟

ذهنم باهام همراهی نمیکنه. باید بشینم سر حفظ قرآنم. برای همیار قرآنیم برنامه جدیدمو فرستادم. ساعت چهار عصر رو رد کرده و من هنوز کاری نکردم. نه اینکه ننشسته باشم…

دونه‌های اشک زهرا تو شبِ یلدا

✍ مجبور شدم یکی از پستهام رو پاک کنم. با اینکه افزونه حذف جفنگیات رو نصب کرده بودم اما باز هم صدتاصدتا کامنت روی اون پست میومد. بی‌خیال. گاهی حذف…

اینور ورِ دلِ ما؛ خانواده من

برسد به دست خدا- نامه‌ای که شماره‌اش از دستم در رفته است میخوام برای تو بنویسم، برای تویی که چاره رهایی از این کلافگی تو دستهای توئه؛ تو خدای خوبم….