منوی دسته بندی

نمیدونم چی گفتم؟! اما خالی شدم.

✔دو پیس از عطر نمازی که مامان از مشهد برام آورده تو هوا پخش می‌کنم؛ شاید عوض کنم حال و هوام رو. ✔ میشینم پشت صفحه سفید و شروع میکنم…

پیرمرد

ابرهای تیره به غرش در آمدند. باران شروع شد. جاده از خاک  و آب گلی شد. عروسکی با موهای شرابی و پیراهنی بنفش در دستان دخترک بود. عروس گریه میکرد….

وقتی می‌میرم که همه مرده باشند!

حاجی آقا و مهتاب خانوم بالاخره به عقد هم در آمدند. عقد محضری شان را دست‌پرورده حاجی‌آقا خوانده بود. مهتاب خانوم که بله را گفت، گل از گل حاجی آقا…

بقره- آیات ۱ تا ۵

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ به نام الله، به یاد کسی که نامش الله است، نه خدا و نه پروردگار و نه رب و نه خالق و نه آفریننده، تنها الله….

اهمیت مراد بودن

مراد در آستانه چهل سالگی مراد یک مرد ۳۷ ساله است. او مجرد است. تا ننه‌اش زنده بود مدام به در خانه این همسایه و آن همسایه در پی یافتن…

قدم قدم تا رهایی

✔ هیچ‌چیز عالی پیش نمیره، حتی خوب هم نیست؛ اما جوری داره پیش میره که من تمایل دارم. ✔ از رضایتِ من از من خیلی خوشحالم. ✔ تغییرات مدنظرم در…