منوی دسته بندی

دهرانه (آنچه بر من گذشت)

ایشالا که حیف نشیم

سربندِ سبزِ یاحسین رو که گوشه مبل بود، بستم به سرم و فکرم رفت سمت نون بربری داغ و خوشبویی که صبح، قبل رفتن سرکار،...

مشاهده بیشتر

گپ و گفتِ قابلمه‌ای

چه ماهی از سال شمسی بود و چه روزی دقیق یادم نیست، باید برم سراغ تقویم تا یادآور بشه. خیلی هم مهم نیست، البته. ولی...

مشاهده بیشتر

زنجیره‌ای از حرف‌ها

«سنگینی وزنه یک تُنی رو روی قلبم حس می‌کردم.نفس‌هایم سخت به شماره افتاده بود. خدا و سیدالشهدا رو صدا می‌زدم تا دوام بیاورم. دوام برای...

مشاهده بیشتر

کاش شرط انسانیت، اسراف بود!

✔ برگشتم به کتاب الکترونیک خوندن؛ چاره‌ای نبود. جدا از بحث مالی و گرون بودن کتابهای کاغذی، برای یه مامان کتاب الکترونیک خوندن از کاغذی...

مشاهده بیشتر

چند خطی برای عزیزِ ایران

نبودنت باورم نمیشه عزیزِ ایران، آقای شهید جمهور حاج‌آقا پناهیان تو کلیپی می‌گفت:« خیلی‌ها برای معذرت‌خواهی تو مراسم تشییع شرکت می‌کنند.» بعضی اعتراف‌ها چقدر سخته....

مشاهده بیشتر
۱ ۲ ۳ ۱۰