منوی دسته بندی

دهرانه (آنچه بر من گذشت)

حس گناهِ فیک

یک مجاهدشکست خورده گفتم:« توییترم ساسپند شده؛ چیکار کنم؟» گفت:« خب شده باشه چیه مگه؟» گفتم:« خب لازمش دارم.فعالیت جهادیمه» گفت:« چیزی که وقتت رو...

مشاهده بیشتر

طلبه راه بندگی

✔امروز یکی از مناره‌های مصلی رو تکمیل کردند. از پشت پنجره آشپزخونه دیدم و عشق کردم. مشهد ازم دوره، اما دیدن گنبد و مناره‌های طلایی...

مشاهده بیشتر

ایشالا که حیف نشیم

سربندِ سبزِ یاحسین رو که گوشه مبل بود، بستم به سرم و فکرم رفت سمت نون بربری داغ و خوشبویی که صبح، قبل رفتن سرکار،...

مشاهده بیشتر

گپ و گفتِ قابلمه‌ای

چه ماهی از سال شمسی بود و چه روزی دقیق یادم نیست، باید برم سراغ تقویم تا یادآور بشه. خیلی هم مهم نیست، البته. ولی...

مشاهده بیشتر

زنجیره‌ای از حرف‌ها

«سنگینی وزنه یک تُنی رو روی قلبم حس می‌کردم.نفس‌هایم سخت به شماره افتاده بود. خدا و سیدالشهدا رو صدا می‌زدم تا دوام بیاورم. دوام برای...

مشاهده بیشتر

کاش شرط انسانیت، اسراف بود!

✔ برگشتم به کتاب الکترونیک خوندن؛ چاره‌ای نبود. جدا از بحث مالی و گرون بودن کتابهای کاغذی، برای یه مامان کتاب الکترونیک خوندن از کاغذی...

مشاهده بیشتر
۱ ۲ ۳ ۱۰