امامی که جوونمه
✍وقتی ساعت هفت صبح روز دوشنبه درگوشم گفت:«اگه امروز کارم زود تموم شد، ساعت ۱۱بیایم بریم قم؟»خواستم مثه همه وقتهایی که برای جایی رفتنهای یهویی نازوعشوه و نهونو میاوردم بگم:«…
✍وقتی ساعت هفت صبح روز دوشنبه درگوشم گفت:«اگه امروز کارم زود تموم شد، ساعت ۱۱بیایم بریم قم؟»خواستم مثه همه وقتهایی که برای جایی رفتنهای یهویی نازوعشوه و نهونو میاوردم بگم:«…
دقیقا 11 روز پیش بود که یه حرکت خانوادگی رو فیالبداهه و بدون پیش زمینه فکری و برنامهریزی شروع کردیم والحمدالله تا امروز ادامه پیدا کرد. اسم این حرکت خانوادگی…
غریب قرار بود فیلم «غریب » رو باهم ببینیم. اما یکی از مصائب بچهداری اینه که یه فیلم رو نمیشه از اول تا آخر، در یک راند دید. حداقل برای…
مبارزهام برای نخوابیدن در عصرگاه پنجشنبه، جواب نداد و یکباره به خواب رفتم. بیدار که شدم خودم رو روی تخت دیدم و دو ساعتی که در خواب بودم و غمزده…
«دخمه-ملتفت-مسامحه-ملاحت-سگرمه- بدخیم-داهیانه-انزجار- نیشتر-تخماق-تصنع» باید یه متنی با یازده کلمه پیش رو بنویسم. چیزی تو ذهنم نیست، درست مثه ده روز گذشته. هربار نشستم پشت سیستم، دستم رو روی کیبورد گذاشتم…
✔همه غصهها یه طرف، غصه جا موندن از مَشایه هم یک طرف؛ تو این سه سال، فقط هوسش رو داشتم.امسال بی تابش شدم و مثه یه غده بدخیم داره گلوم…
دیروز ثریا تو پستی، چالشی رو شروع کرد که مدتها بود دوست داشتم انجامش بدم اما از ترسِ شکست خوردن، منصرف میشدم. ولیکن حقیقت اینه که تا خودت رو توی…
حدودا یک ماه پیش بود که من و او، در شرایط یکسان مادری و سِنی، از دوشهر مختلف، او دختر آتش و آفتاب و ساکن اصفهان و من دختر بادوباران…
نقشه داهیانه تربیتیای که کشیده بودم در حال به ثمر رسیدن بود؛ حالم با وجود خستگی خوش بود و راضی بودم. تا امروز که بخاطر بدرقه باباجونشون که راهی شمال…
اینجا حسابی خونهتکونی شده؛ رویهش عوض شده و چقدر الان بیشتر از قبل حالم باهاش خوبه. یکی دوماهه دیگه یکسالش میشه و تازه شده اونی که من میخوام. حالا از…