روزی که مادر شدم
✍اومدیم بستنی بخوریم، یه جای دور، تا شب تولدش به ماشینگردی تو شب بگذره.اما قبلش باید نماز میخوندیم. الله اکبر اذان مغرب رو که گفتند، یه مسجد بین خونمون و…
✍اومدیم بستنی بخوریم، یه جای دور، تا شب تولدش به ماشینگردی تو شب بگذره.اما قبلش باید نماز میخوندیم. الله اکبر اذان مغرب رو که گفتند، یه مسجد بین خونمون و…