پیادهروی در مسیر توسعه بندگی
بچهها که خوابیدن راهیش کردم تا یه خوراکی برام بخره، نه از بابت شادی؛ که خوراکیهای من وقتهایی خورده میشه که غم تمام وجودم رو...
مثلا همه حرفهاتو بغضهاتو غمهاتو بخوری و دم نزنی و فقط بیای و بگی :« خدایا صبر»
از لقبها فراری شده بودم، تصمیم گرفتم که ننویسم با هیچ عنوانی! نه خانم مسلمون، نه خانم نویسنده، نه یه مامان. تا پای حذف وبلاگ...
درسته تا علم نباشه، ایمان دری برای ورود نخواهد داشت با اینحال من میگم شاید بدون علم بشه زندگی کرد اما بدون ایمان نه! حالا...
عزیزان من! سقف معرفت خود را در پرسهزدن در سایتهای سیاسی و اوراق روزنامهها قرار ندهید؛ سقف معرفت شما اینها نیست. سطح معرفت را با...
راه بهشت از تو میگذرد جانم بیا و به دَمی مرا به بهشتِ جانت مهمان کن بیا و دستانم رو بشوی از این پلیدیهای ناپاک...
✔امروز کمی بهتر از دیروز گذشت؛ فقط کمی. اما شکر که مثه دیروز یا بدتر از دیروز نبود. ✔تونستم جلسه اول«قبله اول» رو گوش بدم...
دلم یه خوراکی دلچسب میخواد؛ از همون خوراکیهای ممنوعه به وقت دلتنگی. خیلی دلم تنگه! عجیب دلم تنگه! خیلی وقت بود، خیلی سال بود که...