-
جمعه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۹، ۱۲:۴۰ ب.ظ
-
۳۸
امروز جمعه است.میریم سراغ یه قصه .یه قصه درسته
میرم سراغ کمد کتابها و کتابها رو زیر رو میکنم. اولین چیزی که چشمم رو میگیره کتاب قصه های صمد بهرنگی.
میخوام دوباره قصه های کوتاه و بلندش رو بخونم.
این کتاب رو 21 سال پیش بابا برامون خریده بود.
یک کتاب قطور 435 صفحه ای به قیمت 1600 تومن.
از متن کتاب :
" آن کس که کار میکند حق زندگی دارد و آن کس که حاصل کار و زحمت دیگران را صاحب می شود و به عیش و عشرت می پردازد،باید نابود شود.
اگر نان هست همه باید بخورند و اگر نیست،همه باید گرسنه بمانند.
اگر آسایش و خوشبختی هست ، برای همه باید باشد و اگر نیست برای هیچ کس نمی تواند باشد.
آه ای کینه تو هم مثل محبت مقدس هستی !
ما نمی توانیم محبت خود را به مردم ثابت کنیم مگر اینکه به دشمنان مردم کینه بورزیم.
تو با ریختن خون ظالم به ستمدیدگان محبت می نمایی.
مرد نباید به خاطر یک لقمه نان به پای کسی بیافتد."
از سری قصه های "صمد بهرنگی "